سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بوسه ی باد

مروز صبح رفتیم آزمایشگاه ... اونجایی که ادرس داده بودن آزمایشگاه نداشت و ما یه مسیر تقریبا طولانی رو طی کردیم تا به ادرسی که زده بودن رسیدیم ... چقدر استرس داشتم ... از صبح یه عالمه آب خوردم که جیشم بیاد ... اونجا با یه زوج دوست شدیم و بعد پسره معلوم شد که برادر حسام هم دانشگاهی توه ... وای که چقدر بد بود این آزمایش اعتیاد با اون مراقبش ... بعد رفتیم کلاس مشاوره و بعدش تو آزمایش دادی ... به من هم واکسن کزاز و دیفتری زدن ... دستم خیلی خیلی درد می کنه! ... فردا باید بریم جواب آزمایش رو بگیریم ... امیدوارم همه چی ردیف باشه! ... الهی به امید تو!


نوشته شده در شنبه 89/7/24ساعت 6:0 عصر توسط حقیقت مقدس نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ