خدایا به لوح و قلم سوگند به راز وجود و عدم سوگند به آشفته حالی که بر خاکت زند بوسه ها دم به دم سوگند ... به مرغ اسیری که در قفسی غریبانه سر زیر پر دارد به مرز فراتر از اوج فلک به پرواز مرغان نظر دارد دور از ما کن چهره خودخواهی را؛ بر ما افشان پرتو آگاهی را ... امروز جواب آزمایش رو ساعت ده و نیم صبح گرفتم ... یوووووووووهوووووووووو! ... همه چی عالیه ... خدا رو شکر! مروز صبح رفتیم آزمایشگاه ... اونجایی که ادرس داده بودن آزمایشگاه نداشت و ما یه مسیر تقریبا طولانی رو طی کردیم تا به ادرسی که زده بودن رسیدیم ... چقدر استرس داشتم ... از صبح یه عالمه آب خوردم که جیشم بیاد ... اونجا با یه زوج دوست شدیم و بعد پسره معلوم شد که برادر حسام هم دانشگاهی توه ... وای که چقدر بد بود این آزمایش اعتیاد با اون مراقبش ... بعد رفتیم کلاس مشاوره و بعدش تو آزمایش دادی ... به من هم واکسن کزاز و دیفتری زدن ... دستم خیلی خیلی درد می کنه! ... فردا باید بریم جواب آزمایش رو بگیریم ... امیدوارم همه چی ردیف باشه! ... الهی به امید تو! امروز رفتیم محضر و برگه آزمایش گرفتیم ... دیروز یه ذره از هم ناراحت شدیم اونم به خاطر عجله من بود که شب وقتی با هم صحبت کردیم تقریبا همه چی حل شد ... شنبه انشالله می ریم آزمایش می دیم! امروز شما ساعت چهار و نیم اومدین خونه ما ... چقدر دست گلت خوشکل بود ... مامانت هم با یه کیک قلبی توی دستش وارد شد ... مهریه شد 313 تا ... چقدر بابات زود رفع سر اصل مطلب ... خدایا شکرت! مراسم خیلی عالی برگزار شد ... قرار شد دایی اینا برن تحقیق و اگه موردی نبود بریم آزمایش خون و تا قبل از رفتن بابات بریم عقد کنیم ... وااااااای که چقدر خوشحالم!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |